هانیه زهراهانیه زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

فرشته های زندگی

عکسهای سفر خوش

از اونجایی که مطلب قبل خیلی طولانی شد عکسارو توی این پست می ذارم البته بایک خاطره یه شب که داشتیم از خونه آقاجان می رفتیم خونه هدیه زهرا به بابا می گه: باباجون اگه بریم تهران برای زهرا خانمم سوغاتی می خریم باباش میگه :اره دختر گلم هدیه دوباره می پرسه: اینجا سوغاتی چی داره بابا میگه: دخترم سوغاتی اینجا گلابیه هدیه زهرا : پس می شه یه دونه گلابی ببریم برای زهرا خانم که نوش جان کنه بابا: چرا نمیشه عزیزم  و عمو حمید هم زحمت می کشن و یدونه گلابی براش میارن و هدیه هم اون گلابی رو میاره خونه که بزاره توی ساک و برای زهرا خانم بیاره تا ایشون نوش جان کنند ...
20 شهريور 1390

خاطرات سفر

بعد از برنامه ریزیهای یک ماهه و شاید سه ماهه و درخواستهای مکرر هدیه زهرا خانم موفق شدیم در تعطیلات عید فطر البته یک روز قبلتر و دو روز بعدتر در کل 6 روز به مسافرت بریم (دست باباهادی عزیز درد نکنه که زحمت این کار را متقبل شدند و با زحمت زیاد این مسافت طولانی رو رانندگی کردند) ولی در کل خیلی خوش گذشت : برنامه روزانه در طول سفر هدیه زهرا و هانیه زهرا ساعت هفت بیدار می شوند همه اهل خانه را بیدار می کنند با خواهش مامان و مامانی صبحانه ای می خورند و نمی خورند به حیاط مراجعه می کنند البته با نظارت یک بزرگتر تا ظهر (هدیه زهرا در این زمان حداقل 10 مرتبه (خودم تنهایی)میره خونه آقاجون تا به خاله سوده و بقیه اعضا یه چیزی بگه ) ظهر باز...
20 شهريور 1390

یک پنجشنبه هنرمندانه

گفتم که تابستون مهد تعطیل بود و هدیه زهرا و خواهرش توی خونه پیش زهرا خانم بودند با کلی ذوق و شوق که آزادانه هرکاری دلشون می خواست اجازه داشتن انجام بدن ما هم برای اینکه هدیه زهرا از اوقات فراغتش استفاده کافی و وافی برده باشه اونرو کلاس نقاشی کاردستی و سفال ثبت نام کردیم بماند که چقدر زحمت کشیدیم تا راضی شد که بره و البته تنها اونجا بمونه ولی خداروشکر راضی شد. در راستای راضی نمودن ایشان توفیق اجباری نصیب ما شد که بتونیم پنجشنبه ها به همرا هانیه زهرا در این کلاسها شرکت کنیم (ولی خدایش ما که کلی ذوق می زدیم) حالا یکسری از نمونه کارهای مشترک هدیه زهرا و هانیه زهرا رو در یک عصر پنجشنبه براتون به نمایش ...
20 شهريور 1390

عروسی

بالاخره ما به عروسی دعوت شدیم هدیه زهرا امسال از اول تابستون خیلی دلش می خواست بره عروسی و لباس عروسی رو که خاله انسیه براش خریده بود بپوشه به اندازه ای که هرجا ماشین عروس می دید می گفت میشه ما هم بریم با اینا عروسی و ما در جواب می فرمودیم عزیز دلم اگه بخوایم بریم عروسی باید به ما کارت بدن ما لباسای قشنگمون رو بپوشیم و بریم عروسی ولی بالاخره از انجایی که خدا آرزوی بچه هارو زود براورده می کنه ما هم در تاریخ 7 مرداد 1390 به عروسی عمه مهدیه دعوت شدیم . از خوشحالی دیگه نمی دونستی چکار کنی از بس اون شب توی سالن با بچه ها بازی کردی و دویدی و هانیه زهرا هم با کفشای جدید قرمزش توی یک فضا بزرگ کلی ذوق کردو برای خودش بدوبدو انشالله همیشه ...
20 شهريور 1390

مسایقه فرشته های قرانی

من با کمک خاله معصومه توی مهد و بابا جون توی خونه تونستم ٣ تا سوره و دعای فرج رو یاد بگیرم حالا برای شرکت توی مسابقه فرشته های قرانی دو تا از سوره ها رو (سوره ناس و سوره کوثر) خوندم و برای اینکه شماها هم استفاده کنید فایلش رو اینجا هم می ذارم (از خدا می خواهم که تو این مسابقه برنده بشم تا مایه تشویق من بشه برای ادامه این راه شما ها هم لطفا کمک کنید " نظر بدین و دعا کنید") سوره ناس سوره کوثر ...
31 مرداد 1390

جشن پایان سال مهد

بالاخره در تاریخ ٢٢ خرداد ١٣٩٠ بنده (هدیه زهرا )یک سال تحصیلی رو به پایان رساندم آن هم با اجرای یک جشن بسیار عالی که خاله ها زحمت اون رو کشیده بودند و من در اکثر برنامه ها ایفای نقش نمودم به حدی که با اجازه شما در اجرای آخرین سکانس که  یک سرود دسته جمعی بود بنده  در حالت خوابیده و در آغوش خاله مرجان از سن خارج به پشت پرده انتقال داده شدم لیست نقش افرینیهای من: قرائت سوره ناس به اتفاق جمعی از دوستان اجرای نمایش حسنی در نقش خانم مرغه اجرای نمایش ویتامین ها در نقش ویتامین B اجرای نمایش تکنو به اتفاق جمعی از دوستان اجرای نمایش بی کلام حرکات موزون به اتفاق جمعی از دوستان و اجرای چند سرود بصورت دسته جمعی با مشارکت تمام دوست...
30 مرداد 1390

خاطرات جا مانده

سلام مامان بعد از مدتها تنبلی برگشت تازه یه کمکی هم که برای خودمون گرفتیم انگار لنگه خودمون در اومد ولی اخرین اتفاقات بعد از ثبت خاطره تولد: جشن پایان سال مهد که به زودی با ارایه مدارک نمایش  داده خواد شد تولد هدیه زهرا که دایی جان احسان زحمتش را کشید عروسی خاله مهدیه ان هم با ارایه مدرک .......... و ارسال دعوت نامه به عمه جان ها که آن هم زحمت عمه مرضیه خانم می شود به امید همکاری بازدید کنندگان و تشویق مامان برای ثبت اطلاعات دقیق
30 مرداد 1390

تولد

امروز تولد هدیه زهرا بود برا هر دوشون تولد گرفتیم البته هانیه زهرا از اول تا آخرش خواب بود ...
24 تير 1390