هانیه زهراهانیه زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره

فرشته های زندگی

عروسی

1390/6/20 10:48
نویسنده : مامان
577 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره ما به عروسی دعوت شدیم

هدیه زهرا امسال از اول تابستون خیلی دلش می خواست بره عروسی و لباس عروسی رو که خاله انسیه براش خریده بود بپوشه به اندازه ای که هرجا ماشین عروس می دید می گفت میشه ما هم بریم با اینا عروسی و ما در جواب می فرمودیم عزیز دلم اگه بخوایم بریم عروسی باید به ما کارت بدن ما لباسای قشنگمون رو بپوشیم و بریم عروسی ولی بالاخره از انجایی که خدا آرزوی بچه هارو زود براورده می کنه ما هم در تاریخ 7 مرداد 1390 به عروسی عمه مهدیه دعوت شدیم .

از خوشحالی دیگه نمی دونستی چکار کنی از بس اون شب توی سالن با بچه ها بازی کردی و دویدی و هانیه زهرا هم با کفشای جدید قرمزش توی یک فضا بزرگ کلی ذوق کردو برای خودش بدوبدو

انشالله همیشه شادو خندون باشید و تو دلتون غم نباشه

انشالله عمه مهدیه هم تو زندگی همیشه خوشبخت و سربلند باشه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

عمه مرضیه
21 شهریور 90 12:15
اووووووووووووووووه... اوه... اوه... د.....س دس... حالا دستا بالا.... بالا بالا بالا... فدات بشه عمه... چه نااااااااااااااااز شده بودی...
عمه مهدیه
21 آبان 90 13:26
إإإإإإ .... عروسی من بود ؟؟؟؟؟ من کجابودم اون موقع ؟؟؟ چرا منو دعوت نکردین ؟؟ منم میخاستم لباس عروسمو بپوشم الهی من فدای این فرشته های شب عروسی بشم که مثل شاپرک با اون تورهای سفیدشون این ور و اون ور می پریدن