هانیه زهراهانیه زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره

فرشته های زندگی

وقتی من به مهدکودک می روم

سلام من هانیه زهرا هستم با یک سال و هفت ماه سن از نیمه دی ماه تصمیم گرفتم با خواهر بزرگترم هدیه زهرا به مهد برم  چون فکر می کردم شاید اونجا بیشتر بهم خوش بگذره چون هرروز که خواهرم می رفت می دیدم که بچه های زیادی اونجا هستن البته یک علت دیگه هم داشت و اون مسافرت مامانیم بود حالا بماند که توی مهد با خواهرم چه پرداختیم و چه کردیم ولی شما فکر کنید که من خیلی عاقلانه و معقولانه به این قضیه نگاه کردم برای اینکه شماروهم در این فضا قرار بدم چندتا عکس از خودم و خواهرم با دوستامون بهتون نشون می دم ...
23 دی 1390

کلمات جدید

بشین= صندلی قاشی=قاشق قاشو=چاقو عاله=خاله اَبــَر=نماز خواندن اِده=بده بادو=بادکنک بتو=پتو چادور=روسری اَمَـنو=سمنو مَـنون=ممنون ...... که فعلا یادم نیست اینا کلماتی هستند که خانم گلی ما هانیه زهرا خانم تا امروز می تونه بگه و خیلی از کلمات دیگه که معمولا درست تلفظ می شه الهی مامان قربونت بشه که فقط دنبال این هستی که ببینی کی مخصوصا هدیه زهرا(بقول خودت آجی جان) چی میگه و چکار می کنه تا سریع اون کاررو انجام بدی و اون حرف رو تکرار کنی
17 دی 1390

نقاشی هدیه زهرا

بنا به درخواست بسیاری از عزیزان و به پیشنهاد هدیه زهرای عزیز چند نقاشی که با مداد رنگی تو دفترش کشیده می بینید.   ...
16 دی 1390

وقتی می خواهیم به مامان کمک کنیم

دخترای هنرمند مامان هردوشون خیلی دوس دارن به مامان کمک کنن حالا تو هر کاری مخصوصا اگه اون کار کیک پختن باشه که دیگه هیچی اینبارم وقتی مامان هنرمندیش گل کردو تصمصم به پختن کیک گرفت قبل از هرکسی هدیه زهرا بود که بادستای شسته توی آشپزخونه آماده باش واستاده بود و پشت سرش هانیه زهرای کوچولو جیغ زنان که برید کنار من اومدم و عکسای زیر تلاش دخترخانمای گله واسه کمک کردن رو نشون می ده البته از قسمت شکستن تخم مرغها نشد عکس بگیرم به علت موارد حفاظتی که بود و حضور مامان الزامی بود     ...
7 آذر 1390

تولد

روز پنج شنبه ١٩/٨/٩٠ به مناسبت تولد پدرجون یه جشن کوچولو خونه پدرجون برگزار شد با حضور عمه مرضیه خانم که زحمت کشیده بودن و از تهران تشریف آوردن و عمه هدی و بچه ها (علی آقا،آقا رضا و زهرا خانم )که قبول زحمت نموده و از یاسوج تشریف فرما شده بودندو زحمت پختن کیک خوشمزه با ایشون بودوالبته گلای کوچولو(هدیه زهرا خانم و هانیه زهرا خانم) البته تشریف فرمایی این عزیزان مقارن بود با عید سعیدقربان و تولد نی نی موچولوی عمه لعیا که احتمالا آقا طاها باشن (قدمش خیر باشه و زیر سایه پدرو مادر صدسال زنده باشه)      ...
21 آبان 1390

تشکر

اولا سلام ببخشید که دیر اپ می شم به علت مشغله کاری و مسافرت و از این خبرا و در اینجا جادارد از بابای عزیز و مهربان تشکر کنیم که دارد تمام تلاش خود را انجام می دهد که دخترای گلمون یک وبلاگ زیبا داشته باشن با یک قالب شیک و تک و نمونه  
17 آبان 1390