هانیه زهراهانیه زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره

فرشته های زندگی

وقتی می خواهیم به مامان کمک کنیم

دخترای هنرمند مامان هردوشون خیلی دوس دارن به مامان کمک کنن حالا تو هر کاری مخصوصا اگه اون کار کیک پختن باشه که دیگه هیچی اینبارم وقتی مامان هنرمندیش گل کردو تصمصم به پختن کیک گرفت قبل از هرکسی هدیه زهرا بود که بادستای شسته توی آشپزخونه آماده باش واستاده بود و پشت سرش هانیه زهرای کوچولو جیغ زنان که برید کنار من اومدم و عکسای زیر تلاش دخترخانمای گله واسه کمک کردن رو نشون می ده البته از قسمت شکستن تخم مرغها نشد عکس بگیرم به علت موارد حفاظتی که بود و حضور مامان الزامی بود     ...
7 آذر 1390

تولد

روز پنج شنبه ١٩/٨/٩٠ به مناسبت تولد پدرجون یه جشن کوچولو خونه پدرجون برگزار شد با حضور عمه مرضیه خانم که زحمت کشیده بودن و از تهران تشریف آوردن و عمه هدی و بچه ها (علی آقا،آقا رضا و زهرا خانم )که قبول زحمت نموده و از یاسوج تشریف فرما شده بودندو زحمت پختن کیک خوشمزه با ایشون بودوالبته گلای کوچولو(هدیه زهرا خانم و هانیه زهرا خانم) البته تشریف فرمایی این عزیزان مقارن بود با عید سعیدقربان و تولد نی نی موچولوی عمه لعیا که احتمالا آقا طاها باشن (قدمش خیر باشه و زیر سایه پدرو مادر صدسال زنده باشه)      ...
21 آبان 1390

تشکر

اولا سلام ببخشید که دیر اپ می شم به علت مشغله کاری و مسافرت و از این خبرا و در اینجا جادارد از بابای عزیز و مهربان تشکر کنیم که دارد تمام تلاش خود را انجام می دهد که دخترای گلمون یک وبلاگ زیبا داشته باشن با یک قالب شیک و تک و نمونه  
17 آبان 1390

برنده

دخترای قشنگ مامان بهتون تبریک می گم شما در مسابقه روز جهانی کودک برنده نمایش عکس در منوی کاربری نی نی وبلاگ شدید همیشه موفق و پیروز و سربلند و برنده باشید جمله تقدیمی مامان برای شرکت  قشنگای مامان در این مسابقه ای زیباترین بهانه های بودن و زیستن لبخندتان شور زندگیست شادیتان معنای عاشقی دوستتان داریم   ...
7 آبان 1390

میلاد کریمه اهل بیت

دخترای گلم امروز روز میلاد خواهر امام رضا حضرت فاطمه معصومه(ص) است و به مناسبت این میلاد فرخنده این روز را روز دختر نامگزاری نمودند انشاالله دخترای گلم ما هم پیرو کریمه اهل بیت باشند ...
7 مهر 1390

اولین روز مهد

امروز ٣٠ شهریور ماه ١٣٩٠ اولین روزی که بعد از سه ماه تعطیلی هدیه زهرا خانم تشریف بردند مهد و مصادف شد با روز جشن شکوفه ها وقتی داشتیم می رفتیم اول راه هانیه زهرا رو بردیم مرکز بهداشت تا قد و وزنش رو اندازه بگیرن که خدارو شکر خوب بود تو هم مینی موس رو با خودت آورده بودی و گفتی بچه من رو هم وزن کنید که خانم بهیار اون رو هم گذاشت روی کیل و وزنش کرد به شما گفت خوب وزن گرفته همینجوری غذاشو بخوره خوبه تو هم کلی ذوق کردی بعد تو راه بچه های کوچولو رو با لباس مدرسه می دیدی و گفتی منم دارم مثل اینا می رم مدرسه که درس بنویسم الهی مامان فدای هردوتاتون بشه که کم کم دارین برای خودتون خانم می شین الهی همیشه سالم بمونین و مامان هم بتونه روزای قشنگ بزر...
30 شهريور 1390

عکسهای سفر خوش

از اونجایی که مطلب قبل خیلی طولانی شد عکسارو توی این پست می ذارم البته بایک خاطره یه شب که داشتیم از خونه آقاجان می رفتیم خونه هدیه زهرا به بابا می گه: باباجون اگه بریم تهران برای زهرا خانمم سوغاتی می خریم باباش میگه :اره دختر گلم هدیه دوباره می پرسه: اینجا سوغاتی چی داره بابا میگه: دخترم سوغاتی اینجا گلابیه هدیه زهرا : پس می شه یه دونه گلابی ببریم برای زهرا خانم که نوش جان کنه بابا: چرا نمیشه عزیزم  و عمو حمید هم زحمت می کشن و یدونه گلابی براش میارن و هدیه هم اون گلابی رو میاره خونه که بزاره توی ساک و برای زهرا خانم بیاره تا ایشون نوش جان کنند ...
20 شهريور 1390

خاطرات سفر

بعد از برنامه ریزیهای یک ماهه و شاید سه ماهه و درخواستهای مکرر هدیه زهرا خانم موفق شدیم در تعطیلات عید فطر البته یک روز قبلتر و دو روز بعدتر در کل 6 روز به مسافرت بریم (دست باباهادی عزیز درد نکنه که زحمت این کار را متقبل شدند و با زحمت زیاد این مسافت طولانی رو رانندگی کردند) ولی در کل خیلی خوش گذشت : برنامه روزانه در طول سفر هدیه زهرا و هانیه زهرا ساعت هفت بیدار می شوند همه اهل خانه را بیدار می کنند با خواهش مامان و مامانی صبحانه ای می خورند و نمی خورند به حیاط مراجعه می کنند البته با نظارت یک بزرگتر تا ظهر (هدیه زهرا در این زمان حداقل 10 مرتبه (خودم تنهایی)میره خونه آقاجون تا به خاله سوده و بقیه اعضا یه چیزی بگه ) ظهر باز...
20 شهريور 1390